آرایه اینو میخاستم
گاه با مکتوب ما را یاد ساز
خاطر غمدیدگان را شاد ساز
لااقل اى مه سپهر وفا
گاه با نامه یاد ساز مرا
نیست لایق ایا مه تابان
خلق گویند بىوفاست فلان
حال ما را که کند عرض به جانانه ما
شود آگاه ز حال دل دیوانه ما
جرعه نوشیم ز خمخانه وصل رخ او
سر بر افلاک کشد ناله مستانه ما
لال شد از ستمش بلبل طبع حیران
سوخت در آتش شوقش پر پروانه ما